طناب

طناب

داستان درباره یک کوهنورداست که می خواست ازبلندترین کوه هابالابرود.اوپس ازسالهاآماده سازی ماجراجویی خودراآغازکردولی ازآنجاکه افتخارکاررافقط برای خودمی خواست تصمیم گرفت تنهاازکوه بالابرود.شب بلندی های کوه راتمامادربرگرفت ومردهیچ چیزی رانمی دیدهمه چیزسیاه بودوابرروی ماه وستاره هاراپوشانده بود.همانطورکه ازکوه بالامی رفت چندقدم مانده به قله کوه پایش لیزخوردودرحالی که به سرعت سقوط می کرد ازکوه پرت شددرحال سقوط فقط لکه های سیاهی رادرمقابل چشمانش می دیدواحساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه اورادرخودمی گرفت.همچنان سقوط می کردودرآن لحظا ت ترس عظیم همه رویدادهای خوب وبدزندگی به یادش می آمد.اکنون فکرمی کردمرگ چقدربه اونزدیک است ناگهان احساس کردکه طناب به دورکمرش محکم شدبدنش میان آسمان وزمین معلق بودوفقط طناب اورا نگه داشته بودودراین لحظه سکوت چاره ای نبودجزاینکه فریادبکشد"خدایاکمکم کن"ناگهان صدایی پرطنین که ازآسمان شنیده می شدجواب داد:ازمن چه می خواهی؟

-ای خدانجاتم بده!

-واقعاباورداری که من می توانم تورانجات بدهم؟

-البته که باوردارم.

-اگرباورداری طنابی راکه به کمرت بسته است پاره کن!

...یک لحظه سکوت...ومردتصمیم گرفت باتمام نیروبه طناب بچسبد.

گرونجات می گویندکه یک روزبعدیک کوهنوردیخ زده رامرده پیداکردند.بدنش ازیک طناب اویزان بودوبادست هایش محکم طناب راگرفته بود.اوفقط یک متربازمین فاصله داشت!

وشما؟چه قدربه طنابتان وابسته اید؟آیاحاضریدآن رارهاکنید؟درموردخداوندهرگزیک چیزرافراموش نکنید.هرگزنبایدبگوییداوشمارافراموش کرده یاتنهاگذاشته است.هرگزفکرنکنیدکه مراقب شمانیست.

به یادداشته باشیدکه اوهمواره شمارابادست راست خودنگه داشته است.

نظرات 5 + ارسال نظر
عماد جمعه 12 شهریور 1389 ساعت 07:11 ب.ظ http://Love3.blogsky.com

سلام فرشته داستان خیلی قشنگی بود خداوندهیچ وقت ماروفراموش نمیکنه بلکه ماخداروفراموش می کنیم به من هم سربزن (پسرایرونی)

عماد جمعه 12 شهریور 1389 ساعت 07:21 ب.ظ http://Love3.blogsky.com

راستی فرشته اگه دوست داشتی همدیگرولینک کنیم لینک کن بهم خبربده به چه نامی لینکت کنم منتظرم(پسرایرونی)

salar جمعه 12 شهریور 1389 ساعت 07:51 ب.ظ http://bronze.iranblog.com

به وبلاگ من حتما سر بزنید
خیلی توپه

عماد جمعه 12 شهریور 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://Love3.blogsky.com

خیلی ممنون که بهم سرزدی لینک شدیدبه جمع عاشقان خوش اومدی منوبانام(پسرایرونی)بلینک

جعفر جمعه 12 شهریور 1389 ساعت 10:03 ب.ظ http://dost66.blogfa.com/

سلام
خوبی
لینکتون کردم
شاد باشی
بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد