عاشق

دنبال مطلب بودم راجع به خدا...که این مطالب منوتکون دادبدنیست شماهم بخونید...                             چند می ارزی؟

دایم در شب و روز نام خدا را یاد کن وبه کلی از غیر او علاقه ببر و به او پرداز همان خدای مشرق و مغرب عالم که جز او هیچ خدایی نیست و او را بر خود وکیل و نگهبان اختیار کن(مزمل_ ٩)

 چرا این آیه انقد آرومم می کنه.فکر می کنم برا اینکه فرموده:به کلی از غیر او علاقه ببر.واقعا چقدر زیباست که آدم وابسته ی هیچ کس و هیچ چیز نباشه.فقط خودش باشه.فقط اون واسش مهم باشه.می دونم که دوست داشتن کسی جرم نیست...و اینم می دونم که دوست داشتن موجودات خدا یه وظیفس.ولی چقدر قشنگه که آدم تو زیبایی و دلربایی یک چیز خالق اون موجود یا شی رو ببینه که صد در صد در هر موردی برمی گردیم به همون خدای زیبای تنها.بی نیاز.مهربان.بخشنده.ستار و هزار صفت دیگه که خیلی شنیدین.و اینکه به نظرم زیبایی و جوونی و قدرتمندی و ثروت هر انسانی کوتاه مدته.خیلی کوتاه.ارزشش چقدره؟انقدی هست که من خودمو بفروشم تا اون زیبایی رو بدست بیارم.

بر هر چه همی لرزی می دان که همان ارزی

                                         زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد

خیلی خوبه که قدر خودمونو بدونیم.خودمونو ارزون نفروشیم.به دو تا حرف عاشقونه.به یه کلکل که تو نمی تونی این کارو انجام بدی بعد گیر اون کار بیفتیم.به دو زار پول.به یه ماشین.به یه خونه.بعضیامونم که با یه چشمک و شایدم یه آبنبات

آره واقعا هر کسی یه قیمتی داره اینو زیاد شنیدین.قیمت ما چنده؟؟؟

یه لذت زود گذر...نگو که تو نمی دونی.فکر نکن که از اون امامزاده های بی عیب و نقصم.بلانسبت شما همه غلطی ام کردم.پس همه چیو میدونم.همه خلافی ام کردم که به فکر بعضی هاتونم نمی رسه.ولی برگشتم که راهی جز او نیست...

یه چیز دیگم می دونم که هیچی ارزش اون خدای مهربونو واسم نداره... 


خدایا توانایی آن ندارم که به وسیله ی آن از نافرمانی ات منتقل شوم مگر هنگامی که برای دوستی ومحبتت بیدارم کنی...                                        (مناجات شعبانیه)

فکر می کنم راهی بهتر از محبت و عشق ورزیدن به معبود و اولیای برگزیده ی خداوند تعالی وجود نداشته باشه ویقین دارم که سریعترین راه و ایمن ترین راه و زیرکانه ترین راه همین باشه.حقیقتا که ما توانایی آن نداریم که یک انسان متعالی باشیم بدون معصیت که پیامبران هم با اون عظمت معصیتهایی به نظر ما کوچک ولی در درگاه حق تعالی بسیار بزرگ انجام میدادند.

معصیت کوچک و بزرگ در این درگاه معنی نداره.چونکه صاحبخونه خیلی بزرگه و ما خیلی خیلی کوچیک.پس هر معصیت کوچیکی تو درگاه اون خیلی بزرگه.

من با دوستای خوبم که فکر می کنن که خیلی کارشون درسته و سرقفلی بهشت به نامشونه هیچ کاری ندارم.ما رو هم دعا بفرمایید

این نوشته ها مال اوناست که فکر می کنن هیچی ندارن.گنه کارن.روسیاهن.کسایی که فکر می کنن خیلی اوضاعشون بی ریخته.هر کاری بگی کردن.خلاصه بد روسیاهن.

ولی یه چیزو خوب می دونم اونم اینکه خیلی خدای بزرگی داریم.هر موقع بخوای برگردی می گه بفرما خوش اومدی.هر کاری کردی نادیده می گیره قاطی خوبا راهت می ده و می زاره باهاش حرف بزنی.خدایی که راحت می شه حسش کرد.میشه دیدش.می شه درکش کرد.اونی که تو رو دوست داره و عاشقته.به این فکر می کنم همیشه خندم می گیره.خدا به اون بزرگی عاشق ما کج و کوله هاست(بازم با شما که خیلی خوشکلی نیستما)خلاصه رفقا می دونم وقت تنگه.با کارهای آبکی و پوشالی حواسمون پرت نشه.رنگ این دنیا چشامونو نبنده

همه ی اینارو به خود بدبختم گفتم که هر روزم بدتر از دیروز و هر سالم گنه کار تر و روسیاه تر از سال پیش

تو به خودت نگیر رفیق!

الهی مگوی که چه آورده اید که درویشانیم و مپرس که چه کرده اید که رسوایانیم           (خواجه عبداله انصاری)

لب بر لب کوزه بردم از غایت آز     

                             تا زو طلبم واسطه ی عمر دراز

لب بر لب من نهاد و می گفت به راز

                         می خور که بدین جهان نمی آیی باز

                          

 


خوشا چهره ای که خداوند به آن می نگرد در حالی که از ترس خدا بر گناهی که کرده و جز او کسی از آن آگاه نیست می گرید.(پیامبر(ص))

دوست دارم بشینم زار زار گریه کنم.نمی دونم حال شما چه جوریه.من الان این جوریم. می خوام گریه کنم به حال خودم.به حال عمرم که همش تو حرف زدن گذشت نه عمل کردن.به اینکه می خواستم خوب باشم نشد.به اینکه می خوام فقط تو رو ببینم ولی نمی زارن یا نمی شه.

خدایا می خوام به کار بد و خوبم گریه کنم.به گذشتم به آیندم به الانم....به دور و ورم که اینقدر شلوغش کردم.

هان!آیا کسی نیست که پیش از رسیدن روز سختی برای آن کار   کند؟                                               (امام علی)

نه!گریه ی من از ترس نیست.از کارای اشتبامه.از کارایی که تو خوشت نمی آد.باهاشون حال نمی کنی.منم هر روز خواسته و ناخواسته انجامشون می دم.خدایا می دونم تو بخوای درستم می کنی.پس بخواه که می دونم بقیه ی عمرمم زود می گذره و یک دفعه می گن خوش اومدی.وقتت تمومه.کاسه کوزتو جمع کن. باید بری.نمی خوام اینطوری برم.خودت ما رو نجات بده می دونم هیشکی دلش بیشتر از تو برا ما نمی سوزه.خودت آفریدیمون خودت جمع و جورمون کن ای خدااااااای مهربون.

خواجه عبداله انصاری می گه که:الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست.دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.

می دونم خیلی بدی کردم.می دونم هر کاری دلم خواست کردم.می دونم رو هوسم کار کردم.ولی می دونی اگه بگی برو کجا رو دارم برم؟آخه کجا برم؟

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

                                         بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بود هم در غم عشق

                                         اما نه چنین زار که این بار افتاد

 

 

 

 


صبر کن وعده ی خدا حق است و فرا خواهد رسید.این مردم بی ایمان و یقین تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند(۶٠_روم)

سختی هر چی بیشتر می شه باید بفهمیم که اون نظرش به ماست.اقلا نگامون می کنه.اقلا هنوز دوست داره صداش کنیم.دوست داره صدامونو بشنوه.اشکامونو ببینه.خدایا شکرت که به ما درد دادی تا درمانش خودت باشی.خدایا بی دردم نکن که فراموشت کنم.که از یادم بری.که مغرور شم.که فکر کنم چیزی شدم.

الهی سوز عشقت بیشتر کن             دل ریشم زدردت ریشتر کن

از این غم گر دمی فارغ نشینم         به جانم صد هزاران نیشتر کن

آره انقد ننالیم که ماشین نداریم.خونه نداریم.پول نداریم.یه خورده اونو بخوایم.اینا اسباب بازی های این دنیاست.اصل اونه.تازه به اینام که می رسیم راضی نمی شیم هی مدل ماشینو ببر بالا.خودمونو می کشیم زیر صد تا قرض می ریم خونمونو دو تا کوچه ببریم بالاتر.اخرش چی؟آدم خوبه تلاش کنه همه چیز داشته باشه ولی یادمون باشه ما سوار الاغمون بشیم نه الاغمون سوار ما. 

این عمر به ابر نو بهاران ماند

                           این دیده به سیل کوهساران ماند

ای دوست چنان بزی که بعد از مردن

                           انگشت گزیدنی به یاران ماند

 

-----------

چند مرتبه گفتم من هیچ ادعایی ندارم.یه بنده ی رو سیاه گنه کارم که به اون واحد بی همتا نیازمندم به بخششش.به لطف و کرمش.و به خدا امیدوارم گرچه از همه روسیاه ترم.بازم قبلا گفته بودم که یه استادی داشتیم می گفت مروارید و از دهن سگم شده بگیرین.یا حق

 


و هر کسی از یاد خدای رحمان دل بگرداندبرای او شیطانی بگماریم که همنشین اوست(زخرف_٣۶)

نمی خواستم دیگه بنویسم ولی حالا می خوام پس می نویسم

می دونید چیه تازه فهمیدم هیچی نفهمیدم

تازه فهمیدم آدم یه دفعه تو دنیاش گم می شه همه چی رو از یاد می بره

تازه فهمیدم هر چی بالاتر باشی بدتر زمین می خوری

تازه فهمیدم اگه خودش نخواد خودتم بکشی رات نمی ده هی دور می شی

تازه فهمیدم نباید بهش عادت کرد باید هر روز درکش کرد.هر روز یه چیزی ازش فهمید.

تازه فهمیدم خیلی زود می گذره.جا نمونیم.ضرر می کنیم

هر کس ارزش خود را نشناخت بدبخت شد(امام علی)

دوست دارم بازم بگم ولی حوصلتون سر می ره

عشق می گوید به گوشم پست پست    

                        صید بودن خوشتر از صیادی است

در برم ساکن شو  و بی   خانه    باش

                        دعوی شمعی  مکن  پروانه  باش

 

 

 

 


هر کس نیزه ی خویش را برای (رضای) خدا تیز کند بر کشتن و از بین بردن سخت ترین نادرستی ها توانا باشد(امام علی)

امام حسین از همه چیزش در راه خدا گذشت.فهمیدن این جمله خیلی سخته.از همه چیزش گذشت.به خاطر این که هدفش رو می شناخت.می دونست برا چی داره اینارو می ده.عشق واقعی و عشق واقعی به خدا یعنی همین.یعنی این که هر موقع لازم شد هر چی که داری فدا کنی.

بعد اینکه اگه بخوای راه پیدا کنی باید و باید از دستگاه حسین(ع) بگذری.تو دستگاه امام حسینه که عشق معنا پیدا می کنه.

بعد این همه سال اسم امام حسین عالم و آدمو دیوونه می کنه چون هر کاری کرد خالص برا خدا کرد.حسین تموم شدنی نیست.تا دنیا دنیاس نام حسین عاشقارو دیوونه می کنه.

ای دل اسیر طره ی شاه شهید شو      گر تا کنون به عشق خدا دل نداده ای

امام باقر علیه السلام فرمود:هنگامی که آن مصایب ناگوار بر حسین(ع) وارد آمد بر پیکر وی سیصد وبیست و اندی ضربه ی نیزه و شمشیر و تیر یافت شد روایت شده است که همگی این جراحتها از مقابل آن حضرت بوده زیرا که حسین علیه اسلام هیچ گاه به دشمن پشت نمی کرد.

از امام حسین بخوایم که بهمون درک و معرفت بده بشناسیمش.تو مجلسش برا خودش باشیم.برا خودش گریه کنیم.ادا در نیاریم.دل پاک بهمون بده که بفهمیم داریم چی کار می کنیم.

امام صادق(ع) از آبا گرامی خود از امام حسین نقل می کند که فرمود:<<من کشته ی گریه ام.هیچ مومنی مرا یاد نمی کند مگر اینکه گریان می شود>>

گریه بر حسین دلها رو پاک می کنه.خدایا اشک همراه با معرفت به ما بده.

امام حسین علیه السلام فرمود:هر کس ما را برای خدا دوست بدارد روز قیامت ما و او همراه یکدیگر این طور(انگشتان خود را جفت کرده اشاره فرمود)بر پیامبران وارد خواهیم شد و هر کس که برای دنیا ما را دوست داشته باشد تنها در این دنیا است که خوب و بد با هم می باشند.

حتی خدا میان حسینیه ی غمش     

                                 سوگند خورده است به ماه محرمش

شب های قدر محترم و با فضیلتند     

                                 اما نمی رسند به شب های ماتمش

این دستمال گریه پر از نور می شود   

                          وقتی به دست روضه ی خورشید می دمش

چشمی که از برای تو گریان نمی شود

                                  باید  حواله  داد  به دست جهنمش 

                                                                                 التماس دعا


آره خودشو بچسبیم آخر هر چیزی اونه!

 

پی بردن تو به بزرگی آفریننده آفریده شده را در چشم تو کوچک می نماید٠(امام علی علیه السلام)

اگه خدامونو بشناسیم دیگه جلو کسی سرمونو خم نمی کنیم .کار فوق العاده ی کسی برا ما فقط یه کار معمولیه.هیچ چیزی اونقد چشمونو  نمی گیره چون می دونیم آخر هر کاری خدای خودمونه.دیگه زیباترین ها هم ما رو یاد خودش می ندازه نه اینکه بنده ی اون مخلوق زیبا بشیم.همیشه آزادیم اسیر چیزی نمی شیم.خیلی قشنگه نه؟

گواهی می دهم معبودی به سزا نیست جز خدا.یگانه ایست که شریک ندارد.اول است که پیش از او چیزی نبوده و آخر است که برای او حد و انتهایی نیست.وهم ها به هیچ یک از صفات او نمی رسند و دل ها او را به کیفیت و چگونگی تصدیق نمی نمایند و تجزیه و تبعیض برای او روا نیست و چشم ها و دل ها به او احاطه ندارد(امام علی)

جالب تر شد نه؟تا اونجایی که عقل ما کار می کنه هممون رو هم تو هر کاری تو هر چیز زیبایی تو هر تخیلی در برابر اونی که خدا هست هیچم نیست منو نیگاه کن هیچم نیست.حالا ببین چقدر زشته یه بنده ی ناچیز خدا مغرور باشه یا عاشق یه ماشین باشه یا یه بنده ی دیگرو بت کنه جلوی خدایی که بی انتهاست.نامحدوده.تصور و تخیل و توهم و تفکر بهش پی نمی برن به ذاتش راه پیدا نمی کنن...

خیلی زشته ولی کار هر روزمونه...

ای گدایان خرابات خدا یار شماست    

                                  چشم  انعام  مدارید  ز  انعامی  چند

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش

                                 که مگو حال دل سوخته با خامی چند

 

 


آنچه از نعمت های این عالم به شما داده شده متاع و زیور بی قدر زندگانی دنیاست و آنچه نزد خداست بسیار برای شما بهتر و باقی تر است اگر فهم و عقل کار بندید(۶٠_قصص)

یه سوال؟ همیشه تو ذهنم بوده اونم اینکه چرا ما به خاطر ۵٠ یا ۶٠ نه ١٠٠سال دست به هر کار کثیفی می زنیم.سر این کلاه می زاریم سر اون کلاه می زاریم پول یتیم و پیرمرد و پیرزن و بدبخت و مثه آب خوردن بالا می کشیم.بعد ماشین می کنیم می ندازیم زیر پای بچه ١۶ سالمون.فرشش می کنیم.خونش می کنیم.غذاش میکنیم مثه هلو می خوریم.چه جوری. چه جوری؟بابا به قران ما هم یه روز می میریم.به علی قسم مرگ مال دیگرون نیست مال ما هم هست.  

به خدا سوگنداین دنیای شما در چشم من خوارتر و پست تر است از استخوان بی گوشت خوک که در دست گرفتار به بیماری خوره باشد(امام علی علیه السلام)

کاش که می شستیم یه خورده فکر می کردیم بعد می دیدیم که50یا 60سال ارزش این کارارو نداره.ارزش چابلوسی و رشوه دادن و گرفتنو و حروم خوری و نیم ساعت حال کردن با ناموس مردمو نداره.به هرکسی دوست داری قسم ارزششو نداره.

حالا فکر نکنین ما از آسمون افتادیم یا امامزاده ایم این حرفارو می زنیم نه.ما خودمون از همه بدتریم فقط یه خورده بچه پوروییم.بعدم نافرم به اوستا کریم دل خوش کردیم که ببخشتمون.خدایا ما رو ببخش جلو دشمنت روسیاه نشیم.

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد     

                                 آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ

                               یا رب این قلب شناسی زکه آموخته بود          

 

 

 


دوست ترین بندگان نزد خدا بنده ای است که خداوند او را بر تسلط به نفس خویش کمک و یاری کرده است(امام علی(ع)) 

مرحوم دولابی:گفت چرا ما را نعوذباله از خود جدا کرد.گفت آنجا قرب بود نمی شد آدم بی ادب باشد ما هم بی تجربه بودیم هستی با ما بود در حالی که بی ادب بودیم لذا درست در نمی آمد.اینجا دماغ همه مان به خاک خورد خدا را سجده کردیم یا اله گفتیم دچار اجنبی شدیم نفس خودمان دشمنمان شد حالا که برگشتیم مثل آدم وارد می شویم.

تو این شبای قدر اگه قول میدیم چیزی به خدا میگیم فقط مردونه باشه.یه چیزی نگیم همون موقع که اومدیم بیرون یادمون بره.اگه توبه می کنیم پای حرفمون محکم وایسیم نه فردا بریم همون گناه رو دوباره بکنیم که حدیثه انگار خدا رو به مسخره گرفتی نعوذباله.آره داداش خدا رو به مسخره نگیریم.

رشته  تسبیح  اگر  بگسست  معذورم بدار    دستم اندر دامن ساقی  سیمین ساق بود

در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن    سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

 

 

 


و بعضی از مردم کسی است که خدا را به زبان و ظاهر می پرستند نه به حقیقت. از این رو هر گاه به خیر و نعمتی رسد اطمینان خاطر پیدا کند و اگر به شر و فقر و آفتی برخورد از دین خدا رو بگرداند چنین کس در دنیا و آخرت زیانکار است و این زیانش بر همه کس آشکار است.(11_حج)

هر کسی اندازه ی درکش خدا رو می فهمه.هیچ کس حق نداره کسی رو مواخذه کنه بگه چرا اینجوری فکر می کنی.یکی از دستگاه ریسندگیش خدا رو می شناسه.یکی از گلای باغچش.یکی به آدما نگاه می کنه.یکی هر چیو می بینه یاد خدا می افته.یکی دلشم خداییه.یکی برا خدا نفس می کشه.

هیچ عالمی نمی تونه بگه من از اون گارگر ساده بیشتر می فهمم.معلوم نیست شاید اون به خدا نزدیکتره.از رو ظاهرم که اصلا نمی شه چیزی گفت.همه چی تو باطن آدماست.2کلاس که درس می خونیم یا 2 تا کتاب می خونیم ادعامون نشه.یه کسایی رو دیدم اصلا سواد خوندن و نوشتن ندارن ولی به کجاها رسیدن که فکر کردن بهشم برا ما محاله.

لباس و مارکشو و مدل مو و ریشو اینام آدمو به خدا نزدیک نمی کنه.منظورم این نیست که کثیف و زشت باشیم نه.منظورم اینه زیاد مهم نیست چی تنته.مهم اینه تو فکر و دلت چی می گذره.اینم بگم سفارش شده بهترین چیزا رو تن کنین.بهترین ها رو بخواین.ولی نه به هر بهایی.چه آدمایی که لباش تنشون یه هزاری نمی ارزه ولی دنیا رو خوار و ذلیل کردن.همه چی به دستشونه.

خوشا به حال اونایی که مخلصانه عاشق خدا هستن نه به خاطر پول و موقعیت اجتماعی و صد تا چیز پست دیگه.برا خدا از خواب بیدار می شن, نفس می کشن, راه می رن,زندگی می کنن و می میرن.

          مجنون   تو  کوه را  ز صحرا    نشناخت        دیوانه ی  عشق  تو  سر  از پا نشناخت .هر کس به تو ره یافت زخود گم گردید        آن کس که تو را شناخت خود را نشناخت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد